بوی اسب می دهی ،بوی شیهه بوی دشت
بوی آن سوار را
او که رفت و هیچ وقت برنگشت
شیهه می کشد دلت
باد می شود
می وزد چهار نعل
سنگ و صخره زیر پای تو
شاد می شود
می دود چهار نعل
یال زخمی ات شبیه آبشار
روی شانه های کوه ریخته
وای از آن خیال زخمی ات
تا کجای آسمان گریخت
روی کوه های پر غرور
روی خاک دره های دور
رد پای وحشی تو مانده است
رفته ای و دست خط خونی تو را
هیچ کس به جز خدا نخوانده است....