این که مدام به سینه ات می کوبد قلب نیست ....
ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود ....
ماهی کوچکی که طعم تنگ آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش کرده است.
قلبها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس ....اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد؟!
آدم ها ماهی ها را در تنگ دوست دارند وقلب ها را در سینه .
ماهی اما وقتی در دریا شناور شد ماهی است و قلب وقتی در خدا غوطه خورد قلب است ....
هیچ کس نمی تواند نهنگی را در تنگی نگه دارد تو چطور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری...؟!